ماجرای لحظه های انقلاب ،برمی گرددبه چندماه قبل از انقلاب وشامل احوالات وخاطرات ودیده های شخصی محمودگلاباره ای است که به شکل داستان درآمده وبا تحلیل های شخصی وتجربه های فراوان وی همراه شده است .
همه داستان در میان مردم شکل می گیرد و جلو می رود و نویسنده همه وقایع را به خوبی وگاهی با تمام جزئیات، ضبط کرده و به خاطر سپرده و سپس همه را در کنار هم چیده است، آن قدر جزئی که داستان ،روز به روز پیش می رود و می شود آن را مثل یک تابلوی نقاشی،با تمام جزئیاتش ، ترسیم کرد.داستان هر چه به روزهای انقلاب نزدیک تر می شود، شهر هم خونین تر می شود و کوچه ها و خیابان ها پر می شود از گل میخک و شمع.نویسنده حتی به مقایسه وضع پوشش زنان در قبل و بعد از ورود آقا می پردازد.این کتاب منبع خوبی برای شعارهای ناب انقلاب است که کمتر کسی آنها را شنیده است.
نویسنده لحظه های انقلاب سعی کرده مخاطب را با امید و آرزوها ،خاطرات و شک و تردیدها و تحلیل ها و انتقادهای ریز و درشتش نسبت به انقلاب و افراد موثر در انقلاب و توده مردم و وضع شهر و کشور ، همراه کند و حتی درباره امام خمینی هم می پرسد که آیا این همان مردی است که مردم منتظرش بودند؟ و این پیچ و خم ها و فراز و فرودها ،باعث می شود که این حس به خواننده دست دهد که آخرش چه می شود و شوق خواندن را در او زیاد می کند.
شایدوجه مهم کتاب ،گفت و گوهای درونی شخص اول داستان است. گلابدره ای در حین این گفت و گوها-آن هنگام که به لکه های خون پاشیده شده شهیدان در کوچه و خیابان های تهران خیره می شود-علت نوشتن کتاب را این گونه بیان می کند:«وای به اون روزی که این لکه های خون شسته بشه و مردم بی اعتنا از روی این لکه ها بگذرن و یادشون بره» و بعد از مکثی کوتاه ادامه می دهد:«من نمی ذارم،تمام لحظه ها رو می نویسم».
مشاهده شده در مجله پرسمان سال 1392.شماره 132و133،صفحه 6
آخرین نظرات