چشمت ،دو چلچراغ درخشان ، عزیزتر
پیشانی ات ، کتیبه ی قرآن ، عزیزتر
نامت گل است ، کنیه ات ؛ آیینه ، آفتاب
صبحی که از طلوع درختان عزیزتر
خورشید ، استعاره ی آنی حضور توست
ای از گل وستاره وباران عزیزتر!
در بندبند زلف تو آیینه می وزد
ای از نسیم آینه گردان عزیزتر!
کم کم طلوع می کنی از ارتفاع نور
با عطری از تلاوت باران عزیزتر
دریا وماه گوشه ای از چشم های توست
ای روح سبز جمعه پایان ، عزیزتر
تو ؛ …اتفاق سبز که می آیی از بهار
جاری تر از سپیده واز جان عزیزتر
مشاهده شده در ماهنامه ، فرهنگی ، تربیتی واجتماعی خانواده شاد/پیش شماره دوم/سال 96/ص65.
آخرین نظرات